محراب ابراهیمی

گلاب الدین طفل 14 ساله ی است که یک روز پیش در قریه سجان ولسوالی نهرین دو کاکا اش را بوسیله شلیک مرمی بقتل رساند و مادرش را مجروخ ساخت. او میگوید قبل از تولد من پدرم در ایران فوت کرده است و من 4 ساله بودم که مادرم را کاکایم را به زنی گرفت   و از آن وقت به بعد مرا لت و کوپ می کرد و روز خوش نمی داد همیشه مرا پشت هیزم به کوه روان می کرد و هیچ گاهی نمی گذاشت تا با دوستانم بازی کنم. همین بود که یک روز هنگام برف جنگی در نزد بچه ها مرا دشنام داد و لت کرد و من هم همان وقت تصمیم کشتنش را گرفتم. تا اینکه 12 شب تفنگ را گرفت و شوهر مادرش را در بستر خوابش بقتل رساند و مادرش را مجروح ساخت. به گفته او کاکای دیگرش که گنگ هم بوده است به قصد دستگیری بالای او حمله کرد او هم ناچار از ترسش بالای او فیر نمود که او هم کشته شد. گلاب الدین در حالی که دو کاکا اش را کشته است در هنگام صحبت گاهی لبخند می زند و هیچگونه ترسی در سیمایش پیدا نیست.ولی به گفته خودش ازینکه مادرش مجروح شده و کاکای گنگ اش را هم کشته است خیلی پشیمان هست. او میگوید در زنده گی دو کسی بود که او را زیاد دوست داشت یکی هم مادرش که

مقاله ی درباره ولسوالی نهرین: فصل تابستان با همه نا مهربانی هایش که سوزنده و تابناک است عنان طاقت را از دست هر انسان می رباید، درین فصل درس خواندن، اجرای وظیفه، انجام کارهای گوناگون طاقت فرسا و حوصله گیر میشود. در طول روز شهر و کوچه ها از انسان های فارغ الحال خالی می شود و در دشت ها فقط در زیر آفتاب سوزان فقط حشرات جز جز کنان فریاد می زنند. این فصل با همه سوزناکی اش برای مردم نهرین نسبت به فصل بهار آرامش دهنده و بی هراس است. فصل بهار که از روزهای آغازینش لذت بخش و آرامش دهنده است، پرنده گان، حیوانات، انسانها... درین فصل زنده می شوند طراوت و شادی ها جا را فرا می گیرد درختان جوانه می زنند و پیراهن رنگارنگ زیبای طبیفت را به تن میکند. پرنده گان با همه توان شان خالق شان را با هزار لهجه به نغمه می گیرند. و برای انسان تماشای این طبیعت زیبا فرحت بخش و نشاط آور است. این فصل با این همه زیبایی اش برای مردم نهرین چون دشمن خونخوار و هراسناک پنداشته می شود. اکنون که فرا رسیدن فصل بهار شتاب دارد تا اینکه دامن پر از مهر و الفتش را بر روی زمین بگستراند و فضای نغمه سرایی را برای م